Tuesday 22 November 2016

روز شکار

*روز شکار*

فدایت گردم .
از فومنات راپورتی رسیده است به غایت مسرت بخش.
بلدیه فومنات پیرزنی را  به جرم نا بخشودنی بساط کردن دست فروشی کنار خیابان که در حد تجاوز به جان و مال و ناموس و سرحدات مملکتی است با دلاوری بساطش را تارومار کردند خودش را خار کردند و حرمتش بی‌ مقدار بروی تاختند وکشیده‌ای بیخ گوشش نواختند که صدایش درچهارگوشهٔ جهان پیچید.حال رعیت پزش را به ممالک اجنبی میدهد که بلدیه ما که چنین دلاوری  دارد  ببینید نظمیه و خفیه ما چگونه است؟!!.
قربانت گردم حیف که شما بنا را بر ملاطفت گذشته‌اید الا باید ایشان را به توپ مروارید میبستیم فی‌الواقع ترکه  آلبالو بر ایشان افاقه نمیکند. فدایت گردم هیچ مملکتی این همه ملاطفت  نداشت که مال شما داشت.

همچین که از لاله زار با درشکه به سمت قورخانه پیچیدیم پیر زنی‌ تسمه یراق درشکه مان را چسبید وعرض کرد:بلدیه
 فومنات مثل همه جای مملکت مشق دوران مشعشع سی‌‌ هشت ساله را زیر سایه دو قبله عالم  پس میدهند که اجبتی نیست.مشکل آنجاست که نظمیه و خفیه و عدلیه  بر فرش همایونی دیگر هیچ گوشه‌ای را باقی‌ نگذشته اند که بر آن نجاست نکرده باشند ،لاجرم بلدیه فومنات هم دست به کار شده است تا عقب نماند.
‌دویّم اینکه آن پیرزن باید بداند لقمه نانی را که ما از دهانش  میگیریم راه دوری نمیرود  چون به دهان مستحقش یعنی‌ آقا بشار ال اسد شامی و مسیو پوتین زور چپان می‌کنیم. آخر عدل و داد هم حدی دارد.
سیّم اینکه قبله عالم همچون قباد جربزه یک  شکار رفتن هم ندارند  تا آن پیر زن بتواند لااقل  روز شکار  خفت مبارک  را بچسبد

 بیت:  روزی بیا به کلبهٔ ما از ر‌ه شکار
تحقیق حال گوشه نشینان گناه نیست
قربانت گردم حیف که بلدیه فومنات دستش به این پیر زن نمیرسد حیف.
خاک پای ذات اقدس همایونی
تلقرافچی

No comments:

Post a Comment